***راهیل جعفرآبادی
(تمرین حس مکان)
16اردیبهشت97ساعت22:20
اقا اجازه هست داخل شوم؟
به پایتان می افتم اجازه دهید
چرا که با اجازه دادنتان بال در می اورم وسبکبال زیبایی هایی را میبینم که روح مرا به وجد می اورد؛
انگاری که اینجا ادم ها پی گمشده شان میگردند؛
بی شک کبوتران هم اینجا ارام اند وحاضر نیستند این ارامش را ترک کنند.
از چه وازکجا بگویم؟
بوستان بهشت بگویم کم گفتم؛
گلستان کرم و نور بگویم کم گفتم؛
ز چتر محبت شما ورضایتم بگویم کم گفتم؛
ز کانون باصفا و پر فیضت هر انچه بگویم کم گفتم؛
هر زمان بغض و گیر و گرفت دنیا مرا میگیرد’این وصال و مکان توست که هم وغمم را میگیرد.
حریم حَرَمَت،حریم امن الهی است.
مناره ها ودیوارهایی که نمایش هنر دست هنرمند ایرانی ست با ادم حرف می زند؛
انگار که سالیان دراز است به رسم ادب سر پا ایستاده اند،
ریسه های رنگارنگ زیبایی وشکوه قصرتان را دو چندان میکند،
چه خدم وحشمی!!!
همگی مودبانه وفرمانبر!!!
حاشا که شما از تبار محترمید؛
شاها غریبی لفظ قشنگی نیست برای شما
شما که خود صاحب خانه اید؛
خانه ای که روزانه هزاران مهمان را پذیراست
کجای دنیا دیده اید چنین مهمان نوازی؟
قدم روی فرشهایت،
به بهانه ی مناجات و اشک شوق و زیارتنامه و صدای نقاره و دستان گدایی
همه وهمه ادمی را از فرش به عرش میبرد!
قربان اذن دخولت اقا جان***
فرم در حال بارگذاری ...